از کودکی بیرون می آییم، بی آنکه بدانیم جوانی چیست،


جوانی را تجربه میکنیم میگیم چه زود گذشت


عاشق میشویم بعد میگیم چه اشتباهی کردیم


ازدواج می کنیم، بی آنکه بدانیم متاهل بودن چیست،



و حتی زمانی که قدم به دوره پیری می گذاریم، نمی دانیم به کجا می رویم.


بارها از خود می پرسیم ؟ چرا؟ آخه چرا؟


سالخوردگان، کودکان معصوم کهنسالی خویش اند.


بارها میپرسیم ؟ زندگی یعنی این چیزاست ؟


وقتی همه اش پشیمانیم ...پس هنوز بی تجربه ایم


واسه همینه باز در پیری بچه میشویم