این یکی از دردهای مادریست که من تحت عنوان مادر ما را ببخش
زندگی یک مادر را برای شما عزیزان در این وب گذاشتم .یکی از دردهایش این آخر عمری این مسئله است ببینید اولاد چه میکند و نفرین مادر را برای همه به همراه دارد
. چرا که فکر میکند همه در این کار دخیل بوده اند
چندی است یک مصوبه ای تصویب شد که آمار طلاقهای توافقی بالا و بالاتر رفت و این مصوبه زمان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به تصویب و اجرا در آمد .
البته خیلی خوب مصوبه ای است اما باید یک تبصره هم کنار ش میگذاشتند .
اگر این کار را میکردند بسیار هم خوب بود و دعا خیره تمامی زنان را مادام العمر به همراه داشت .
این مصوبه این است که اگر دختری طلاق گرفته باشد می تواند یک سوم حقوق پدر را بگیرد .
این بسیار عالی است اما باید کنار این مسئله میگفتند که تا زمانی که مادر زنده است دختر حق چنین کاری را ندارد مگر به رضایت مادر . اما این طور نیست .
خیلی ها طلاق توافقی گرفتند و کاغذی از دادگاه گرفته و با هر ترفندی یکی از برادرانش را به عنوان شاهد / به اداره ی بیمه برده و یک سوم حقوق مادرشان را گرفتند .و مادر زمانی که متوجه میشود و به اداره بیمه مراجعه و اعتراض میکند میگویند قانونه ... این مادر پیر و از کار افتاده چه کار باید بکند ؟
آیا مادری که نه خانه دارد نه کاشانه ای سزاوار این چنین قانونی است .
آخه مگه حقوق این مادر بازنشسته چقدر است که یک سوم حقوقش را بدهند به دخترش .
تازه عیدیش را هم بشکنند وبه دختر بدهند .
این ظلم است برای مادرانی که بی خانه هستند .برید تحقیق کنید ببینید که چنین مادرانی چه وضع و حالی دارند بعد چنین کاری را انجام دهید
حالا اگر شوهر دختر شغلی نداشت بیکار بود و خرجی به زن نمیداد طلاق میگرفتند این قابل قبول بود .
اما باز هم باید در چنین مواقعی خود مادر راضی به این کار باشد
این دور از انصاف است که بدون اجازه ی مادر این کار را اداره ی بیمه انجام دهد .
آیا از این زن نمی پرسد که شما شوهرتان شغل دولتی داشته و بیمه پرداخت کرده چرا حقتان را از شوهرتان نمی گیرید ؟
چرا مهر حلال جون آزاد کرده اید ؟ نباید شک کنند ؟ نباید شک کنند که چرا بعد از چهل سال زندگی شو هرش را بدون هیچگونه حق و حقوقی رها کرده و طلاق گرفته است ؟
مادری که بی خانمان است و مجبور است که اخم عروس و یا داماد را تحمل کند چرا که مجبور است به یکی از بچه هایش پناه ببرد سزاوار چنین قانونی است ؟
والا من هیچ سر در نمی آورم که چطور چنین حقی به دختر داده میشود زمانی که مادر زنده است .
این بیمه را شوهرش برایش گذاشته که راحت زندگی کند این حقشه ....
حقش نیست دختری که ارثیه اش را گرفته بی خانمانش کرده /آواره اش کرده / تازه حقوقشم برود بشکند ...آخه چرا ؟؟؟
در خانواده خود من 4 نفر طلاق توافقی گرفته و این کار را کرده اند میتونم بگم که اپیدمی شده
اگر راجب این قانون شما اطلاع بیشتری دارید خواهش میکنم برایم بگوئید توجیه شوم
چرا بدون این که اجازه ی مادر را بگیرند این کار را انجام داده اند اون که زنده است نمرده که چنین کاری بکنند . باید رضایت مادر شرط اول این
مسئله باشد
همین قدر میدانم که این بی انصافی و ظلم بزرگی است به مادرانی که پیر واز کار افتاده شده اند .
کاری بکنید و در این قانون کمی تغییر انجام دهید
امیدوارم یک تبصره کنار این قانون گذاشته شود و دولت آقای روحانی یک کاری بکند .
انشاالله مادر ما را ببخش از زبان دختر کوچکتر خانواده
دلواپسیهای مادر تمامی نداشت همیشه باید یک جورائی زندگی به کامش تلخ می شد .
توسط کسانی که یک عمر زحمتشان را کشیده بود . همیشه غمگین و ناراحت گوشه ای کز میکرد و می نشست . زندگی چنان بازیهائی با او کرده بود که تصورش را نمیکرد چنان ضررهای مالی فراوانی خورده بود که وقتی تصورش را می کرد اشگ از چشمانش سرازیر میشد هیچوقت خوشحال نبود هیچ وقت . هیچ چیز خوشحالش نمی کرد .
حقم داشت آخر عمری چه بلاهائی که سرش نیامد حالا پیر و فرسوده شده و زیر دست اولاد
افتاده اولادهای این دور و زمان که همه عصبی هستند اگر حرفی میزد داد و فریاد میکردند
کسی که خانم خودش بود کسی که چندین نفر برایش کار میکردند کسی که زندگی داشت که زبان زده فامیل بود و حتی خواهر هایش حسادتش را میکردند به چه روزی افتاده بود
از زمانی که این دو داماد از خدا بیخبر وارد زندگیشان شده بودند همه زندگی را به کام تک تک اولادهایش زهر کرده بودند . با آمدن این دامادها به زندگیش تمام خانواده را به نابودی کشاندند چه دخترا و چه پسراش . قدمشان برای خانواده ی ما شوم بود شوم به معنی واقعی کلمه
هر دو دختر خودشان انتخاب کرده بودند و باخته بودند در زندگی شاید عاشقی لحظه ای باشد ولی وقتی وارد زندگی می شوی تازه میفهمی که چه اشتباهی مرتکب شدی اشتباهی که جز طلاق راهی برایت باقی نمی ماند هر دو دختر پشیمان بودند و این مثل که عاشقی چهل روزه پشیمانیش چهل ساله در مورد هر دوی آنها صدق میکرد . دختر کوچکتر از لحظه ایکه پا روی پله خانه خانواده شوهرش گذاشت پشیمان شد چون تمام حرفهائی که به او زده شده بود جز دوروغ چیزه دیگری نبود آن کاخی که آن مرد ازش دم میزد کوخ ورش شاه بود . اما پدر و مادرش او را از خانواده ترد کرده بودند و دیگر نمی توانست باز گردد . خانودهاش شدیدا با ازدواجش مخالف بودند اما او لج کرده بود و پای لج بازیش را بد خورد .او میگوید که زندگی من بقدری در آور است که اصلا دلم نمی خواهد یادم بیاد که چه بر سرم گذشته بسکه عذاب کشیده از دست یک مرد روانی که باید تیمارستان می بود او هم زندگیش در شروف طلاق است و فقط از این راه می تواند کمی آرامش داشته باشد . زیرا معتقد است که اگر این دو از زندگیشان بیرون روند خانواده به جای اولش بر میگردد . و همه چیز بهتر خواهد شد . سی ساله که منتظر فرصت است منتظر و بزودی این انتظار را پایان میدهد . او معتقد است ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است چرا که فاصله سنی بسیار با کسی که به اصطلاح همسرش است دارد . زندگی او هم شمارش معکوسش شروع شده است و بزودی تمام میشود. وضعیت دختر بزرگتر خیلی بهتر از کوچکتره بود . او دیگر شوهرش مشگل روانی نداشت .مردی که ناسزا به دهان داشته باشد و فقط زورش به زن برسد از نظر روحی روانی مشگل دارداز دختر کوچکتر بگذریم
دختر بزرگترش بسیار سختی کشیده بود دو بچه داشت که با هر بدبختی بود آنها را تحصیل کرده کرد شوهرش یک بار رفته بود ... دختر به خانه ی پدریش برگشت به دادگاه واسه طلاق مراجعه کرد اما نتیجه ای ندید . بچه ها پنجم دبستان سر و کله باباشون پیدا شد که ای کاش نمی شد . آن قدر گریه و زاری کرد تا بلخره با وسا طتت این و اون دوباره به سر زندگیشان برگشتند این چندین سال خرجشان را مادرش که خودش بچه ی یتم داشت میداد .
.....................................................