جسد خالق دن کیشوت سروانتس و همسرش در شهر مادرید پیدا شد .
( استخوانهایش )
سروانتس بر خلاف شهرتش، فقیر زیست و بسان فرزانهای مرد.
وجسدش پس از سالیان ....سال 2015 در مادرید پیدا شد .
استخوانهای خود و همسرش امروز پیدا شد .
امروز برخی باستان شناسان این اجساد را در صومعه ای مخروبه در مادرید اسپانیا پیدا کرده اند .
این کلیساا یک سال پس از فوت دو سروانتس در سال 1616 روی قبر او و همسرش ساخته شده و سالها مخفی بوده است .
میگوئل سروانتس زندگی سخت و پر ماجرایی داشت.
او در دهکده کوچکی در نزدیکی مادرید بنام «آلالادیهنارس» و در
خانوادهای نه چندان ثروتمند بدنیا آمد.
مادر وی«لئونوردی کورتیناس» هفت بچه بدنیا
آورد که سروانتس فرزند چهارم وی بود.
پدرش«رودریگودی سروانتس» یک جراح و داروساز
بود.
بیشتر کودکی سروانتس در سفر از شهری به شهر دیگر گذشت، زیرا پدرش در جستجوی کار بود.
پس از آنکه در شهر مسنیا در سیسیل سلامت خود را بدست آورد و پیشه نظامی خود را ادامه داد، در سال 1575 به همراه برادر خود «رودریگو» در کشتی «السول» اسپانیا مشغول کار شد.
این کشتی توسط دزدان دریایی که تحت فرمان«آرنوت مامی» بودند، تسخیر شد و این دو برادر به عنوان برده به الجزایر برده شدند.
سروانتس در سال 1580 در برابر پرداخت 500 اسکود آزاد شد
در سال 1584 با دختری بنام «کاتالینا دی سالازری پالاسویس» که 18 سال از او جوانتر بود، ازدواج کرد.کاتالینا دختر یک رعیت و روستایی تروتمند بود. سروانتس به خاطر رابطهای که با یک بازیگر زن داشت، صاحب دختری بنام «ایزابل» بود.
این هنرمند «آنا فرانکا دی روخاس» نام داشت. دختر او، ایزابل به عنوان خدمتکار خانوادگی مشغول به کار بود، اما روش زندگی دخترش نگرانی شدیدی برای سروانتس به همراه داشت.
سال 1580 همسرش را ترک کرد . و به عنوان عامل خرید ناوگان جنگی اسپانیا مشغول به کار شد .
سروانتس حداقل 2 بار در سالهای 1579 و 1602 به خاطر عدم همخوانی حسابهای مالی و کسری موجودی به زندان افتاد.
سروانتس از سال 1606 بطور دایم در مادرید اقامت گزید و بقیه زندگیاش را در آنجا سپری کرد، پس از آنکه «گاسپاردی ازپلتا» که یکش اشرافزاده بود، بطور مرگباری در خیابان مقابل منزل سروانتس زخمی شد، سروانتس و زنانی که در خانهاش بودند، به اتهام دخالت در مرگ آن اشرافزاده زندانی شدند.
پس از آنکه «آلنسو فرناندز دی آولاندا» داستان ضعیفی در مورد دونکیشوت نوشت، سروانتس در پاسخ به این داستان، بخش دوم آن را نوشت که در سال1615منتشر شد.
وی در 23 آوریل سال 1616 یعنی 3 روز پس از آنکه توانست رمان دوم خود بنام «ماجراهای پرسیل و سگسیموندا» را تکمیل کند، درگذشت.
اولین اثر وی «گالاتی» نام داشت که در سال 1585 عرضه شد.