ا
اولین بار که خودم را عکس دیدم، گفتم احتمالا در حین جراحی چیزی در شکم ایشان جا مانده بود و شاید جنجال خبریای در مورد اشتباهات پزشکی در رسانهها درست شده.
اما نه! خبر چیزی دیگری بود. یک راهنمایی: چیزی که در شکم جیمی قرار دارد، بخشی از بدنش است.
بگذریم! بگذارید کل ماجرایی را که امشب خواندهام برایتان تعریف کنم: چیزی که در شکم جیمی قرار دارد، جمجمه اوست!
سه ماه پیش حادثه ناگواری برای جیمی هیلتون پیش آمد، او با شوهرش -نیک- و برادر ناتنیاش برای ماهیگیری به جایی در آیداهو به نام دره Hell رفته بودند. زمانی که جیمی تقلا میکرد تا نخستین ماهی سالموناش را بگیرد، تعادلش را از دست داد و از یک ارتفاع ۳٫۵ متری سقوط کرد و سرش به تختهسنگی خورد.
نیک، همسرش را در حالی پیدا کرد که کاملا ناهشیار بود و در چند لحظه اول حتی نفس هم نمیکشید، جیمی را به بخش اورژانس یک شهر مجاور بردند و از آنجا به صورت هوایی به بیمارستانی در شهر Boise فرستاده شد. جیمی ۷۲ ساعت بین مرگ و زندگی بود، در این مدت پزشکان باید تصمیم میگرفتند که او به مرگ مغزی دچار شده یا هنوز امیدی برای زندگی او وجود دارد.
خوشبختانه جیمی مرگ مغزی نشده بود، اما به خاطر شدت ضربه و التهاب بافتهای مغز، فشار داخل جمجمهاش یا ICP به میزان زیادی بالا رفته بود، شما برای تصور این مطلب، کافی است که فضای بستهای مانند یک اتاق را در نظر بگیرید، در حالی که انبوه افراد میخواهند به زور وارد آن بشوند، این اتاق در بدن انسان همان جمجمه است، بالا رفتن فشار داخل جمجمه باعث میشود که میزان خونرسانی به بافتهای مغز کم شود.
برای کم کردن فشار داخل مغز بعد از ضربههای یا سکتههای مغزی راههای مختلفی وجود دارد، در مورد جیمی، پزشکان تصمیم گرفتند که برای کاهش فشار از شیوه خاصی استفاده کنند. در این عمل یک چهارم جمجمه جیمی برداشته شد، تا بافتها آزاد شوند، برای اینکه جمجمه بعد از خروج از بدن از بین نرود، پزشکان جمجمه را داخل شکم جیمی قرار دادند تا هم استریل باقی بماند و هم توسط خود بدن، تغذیه شود.
خوشبختانه جیمی خیلی خوب به این درمان پاسخ داد، اما تصور کنید که او بعد از به هوش آمدن وقتی خودش را بدون قسمت قابل توجهی از جمجمه و با توده سفتی در شکم دیده بود، چه حالی داشت!
42روز تمام جمجمه در شکم جیمی باقی ماند و پس از این مدت در یک جراحی با پیچ و صفحات تیتانیومی به باقی استخوان جمجمهاش متصل شد.
جیمی ۳۶ ساله و مادر سه فرزند است، با گذشت ۳ ماه از آن حادثه ناگوار، سرانجام او از بیمارستان مرخص شد و به خانه بازگشت.
ملکه زیبایی سال ۲۰۰۹ آیداهو، هماکنون از نظر سلامتی در وضعیت خوبی است، تنها مشکلی که او حالا دارد این است که حس بویاییاش را از دست داده و طعمها را هم اندکی متفاوت حس میکند، اما همه اینها باعث نمیشود که زندگی در کنار همسر و فرزندانش نهایت لذت را نبرد و شکرگزار عمر دوبارهای که دارد، نباشد.
او حالا به سر کار هم برگشته، کار خانوادگی آنها مدیریت یک سرویس تاکسی است، آنها باید سخت تلاش کنند، چرا که به خاطر نداشتن بیمه پزشکی، مجبور هستند هزینه هنگفت ۱۲۵ هزار دلاری جراحی و دوران بستری را بپردازند.
جیمی وبلاگی هم دارد که در تازهترین پستش با عنوان «به معجزهها ایمان داشته باش»، در مورد شادیاش از بازگشت به خانه نوشته است و عکسهایی از خود منتشر کرده است.
اما برای اینکه این پست، جنبه علمیتری داشته باشد و برای اینکه سوء برداشتی ایجاد نشود، مجبور هستم اندکی بیشتر در مورد عمل جراحیای که روی جیمی انجام شد، توضیح بدهم:
در اصطلاح پزشکی به این عمل کرانیوتومی کاهنده فشار decompressive craniotomy گفته میشود، یعنی عملی که در آن با برداشتن و باز کردن جمجمه، فشار داخل جمجمه کم میشود، توجه داشته باشید که این عمل تنها راه برای کم کردن فشار داخل جمجمه نیست و با درمان دارویی یا ونتریکلوستومی هم میتوان فشار داخل جمجمه را کم کرد، بنابراین این عمل تنها در مواردی که میزان پاسخ به درمان دارویی رضایتبخش نشود با صلاحدید پزشکان انجام میشود.
به علاوه باید به این مطلب هم اشاره کنم که تصور نکنید که این عمل، یک عمل معجزهآساست که باعث بازگشت همه مصدومان و بیماران به زندگی میشود، در واقع در مقالاتی شک و تردیدهایی نسبت به نتایج این روش هم ابراز شده است، یکی از این تحقیقات که نتایج در آن NEJM به چاپ رسیده است، اشاره دارد که گرچه این عمل باعث میشود فشار داخل مغز بیماران مدت کمتری بالای آستانه بماند یا میزان نیاز به مداخلات و تعداد روزهای بستری در ICU کم شود، اما در مقایسه با بیمارانی که از شیوههای معمول دارویی در آنها استفاده شده بود، این دسته از بیماران GCS پایینتر و احتمال بیشتری برای پیامدهای ناگوار داشتند. میزان مرگ بیماران هم با شیوه کرانیوتومی و هم بادرمان دارویی تقریبا در یک حد بود.