فلورانس زادگاه رنسانس ایتالیا ، شهر ...

عضویت در گروه

موزه ی فلورانس

در موزه ی فلورانس تصاویر نفیسی از دوره ی رئسانس ایتالیا وجود دارد .


که بعضی از آنها جلوه های بسیار آزار دهنده و نا خوشایند دارند .

خصوصیات کاراداجیو 

اون کوچکترین ملاحظه ای در مورد آداب اجتماعی نداشت


در معاشرت با خدمتکاران مدلهای نقاشیش یا هر کس دیگری حتی دوستانش همیشه پر خاشگر بود


او به نبوغ خودش به طور قطع باور داشت اما آستانه ی تحملش در مقابل سایر افراد همیشه پائین بود .


هرگز نمیتوانست نیازها و خواسته های درونی خودش را مهار کند با زنان هم خوابگی میکرد اما همجنس گرائی هم امتحان کرد


چیزی که به تنهائی برای منزوی شدنش در جامعه کافی بود .


به قدری بد اخلاق و پرخاشگر بود که هیچ کس حاضر نبود با او ازدواج کند .غیر قابل تحمل بود 


اما هر کسی دوست داشت نقاشی از او را به دیوار خانه اش داشته باشد


نقاشیهایش پر از الهام طبیعت انسان بودنه----فوق العاده بود


کاراداجیو تیره ترین سوژه ها را با یک نور پردازی استادانه نقاشی میکرد


هنر او در شهرتش آنقدر او را ثروتمند کرد که هر کاری میتوانست بکند


با گذر زمان تعادل روانیش مختل شد --- خیلی سریع عصبانی میشد تمایل زیادی به ابراز خشونت پیدا کرده بود


تاریخ شناسان میگویند که وخامت تدریجی او به خاطر مسمومیت تدریجی با سرب موجود در رنگهایش بود . او مداد های رنگی نقاشیش را عادت داشت در دهانش بگذارد به خاطر همین دندانهایش سبز  شده بود چرا که مسمومیت تدریجی  با سرب  این اثر را گذاشته بود 


او پتره ای از خودش کشیده بود که دندانهایش سبز بود که این عارضه در پزشگی مسمومیت با سرب است .


کاراداجیو زندگیش را موشکافی کردند و یکی از جزئیات سرنوشتش هنوز ناشناخته باقی مانده است


او در سن 38 سالگی ناپدید شد  . و آخرین اقامتگاهش در زندگی هنوز مشخص نشده است


محققان تحقیقاتشان را از یک شهر ساحلی آغاز کردند و دریچه ای را پیدا کردند که خیلی استخوان آنجا بود


یک قبر دسته جمعی بود که ممکن بود بتوانند کاراداجیو را در این استخوانها پیدا کنند .


پیدا کردن یک سوزن در انبار کاه بود  پیدا کردن استخوانهای کاراداجیو


آنها در پرتئوکله دنبال جسدش میگشتند چرا در قبرهای دسته جمعی در رم دنبالش نمیگشتند ؟ زیرا او زادگاهش را با بی حرمتی ترک کرده بود


در سال 1606 نقاش خشن شخصی را به قتل رساند و مسئولان حکومتی او را به عنوان قاتل تحت تعقیب قرار دادند .


برای پیدا کردنش جایزه  گذاشتند هر کسی او را بگیرد و تحویل دهد جایزه ی بسیار نفیسی میگرفت


کاراداجیو به سمت جنوب فرار کرد و در خفا  به زندگیش ادامه داد


موضوع نقاشیهایش به موضوعاتی به شدت زننده و خشن تبدیل شدند


یکی از این تابلو ها سر بریده ی خودش را در حالات متفاوت ترسیم کرد


کاراداجیو در آن زمان عذاب میکشید . از زندگی به تنگ آمده بود


در سال 1610 کاراداجیو پیامی از رم دریافت کرد ---


یک کاردینال ثروتمند ترتیبی اتخاذ کرده بودکه در ازای سه شاهکار از نقاشیهایش برای او حکم عفو بگیرد


برای تحویل دادن آن نقاشیها کاراداجیو باید به رم  میرفت بدون این که در راه دستگیر شود


او از nafles   به طرف    porto erfles حرکت کرد اما  به آن جا نرسید


در یک اقامتگاه میان راهی او را دستگیر کردند و نقاشیها را از وی گرفتند


تاریخ شناسان میگویند که او را همان جا به قتل رساندند ....و خیلی ها هم معتقدند که او فرار کرده و به سمت پرتوکله رفته است


اگر این کار را کرده باشد


احتمال خیلی زیادی وجود دارد که باقیمانده ی جسدش بین استخوانها موجود در یک گورستان دسته جمعی بین هزاران استخوان دیگر پیدا شود


آنها برای راحتی کار در بین اون همه استخوان دنبال استخوانهای یک مرد چهل ساله  گشتند


بر مبنای تقسیم بندی جنسیت و سن گروه تحقیق استخوانهای 11 جسد را از میان اون همه استخوان پیدا کردند


که احتمال داشت که تعلق به کاراداجیو داشته باشد .


آنها دنبال دندانهائی که سبز باشد گشتند که به مسمومیت ناشی از سرب بود افتادند و کارشان راحتر شد


اگر در استخوانها رسوب پیدا میکردند بهترین راهنما بود


استخوانها را به یک آزمایشگاه در ریوانا منتقل کردند


و یک محقق به نام الیزابت آنها را آزمایش کرد یکی از نمونه ها با بقیه فرق داشت


در بافت یکی از آنها مقدار بسیار زیادی سرب پیدا کردند مقدار سرب موجود خیره کننده بود


اما از آن جائی که آلودگی به سرب موجود در رنگ در زمان حیات او شایع بود


الیزابت ناگزیر میبایست بافت داخل استخوانها را هم مطالعه کرد


متوجه بوی تندش شده بودند . این که در این بافت ماده ی اورگانیک وجود داشته باشد یعنی ممکن است dna  باشد


DNA

 برای تشخیص هویت اجساد یک شاخص منحصر به فرد و معتبر است به شرطی که هنوز در  بافت    باقی مانده باشد .


بعد از تلاش فراوان DNA با کیفیت بالا به دست آوردند


آنها DNA داشتند که میتوانستند با DNA  اقوام کاراداجیو مقایسه کنند و باید کسی از اقوام او را پیدا کرد


آنها در شهر زادگاه کاراداجیو دنبال کسانی گشتند که نام خانوادگی شان با نام کاراداجیو یکسان بود


وقتی DNA  را آنالیز کردند متوجه شدند که DNA کوروموزونهای یکسان داشتند چیزی که کوروموزون مریسی نامیدند


شاخص این نمونه ها با شاخص های کاراداجیو یکسان بود


این دلیل قاطعی بود که استخوانهای کاراداجیو که چهار صد سال پیش از انزار پنهان شده بود در تمام این مدت در پرتئوکله بودند


سفر آخر کاراداجیو  چه در زمان حیات و چه درزمان مرگ یک سفر دریائی بود


چون استخوانهایش را به پروتئوکله برگرداندند .


استاد نور پردازی کاراداجیو


در تاریکی آشکار شد اما شاید برای دوستارانش کاراداجیو همان روح گمشده باقی بماند برای همیشه