دخترک کبریت فروش
داستان کوتاهی از هانس کریستین اندرسون است نویسنده و شاعر به نام دانمارکی
این داستان کوتاه اولین نشرش دیماه سال 1224 بود
دسامبر 1845 به چاپ رسید .این داستان دربارهٔ دخترک کبریتفروش فقیری است که در سرمای منجمدکنندهٔ شب سال نو
سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد
اما کسی به او توجهی نمیکند و او که در پایان شب یکه و تنها در خیابان باقیمانده است با روشن کردن تکتک کبریتها و دیدن رویاهایش در نور آنها در گوشهٔ خیابان از سرما جان میسپارد.
صبح روز بعد، مردم پیکر بیجان دخترک را، با گونههایی سرخ و لبخندی بر لب
در کنار کبریتهای سوختهاش در گوشهٔ خیابان پیدا میکنند.
مرگ او آنها را اندوهگین ساخته و میگویند که او برای گرم کردن خودش این کبریتها را آتش زده است،
اما چیزی که نمیدانند این است که دخترک در نور شعلهٔ این کبریتها چه مناظر دلپذیری را دیده است و چگونه آغاز سال نو را در کنار مادربزرگش جشن گرفته است.
این داستان که پر از احساسات انسانی یک دختر بچه میباشد
در ایران بسیار مورد استقبال قرار گرفت و تبدیل به یکی ازپر بیننده ترین برنامه کودک درایران شد .