دلکش
نام ------عصمت باقر پور پنبه فروش ----متولد 3 اسفند 1303 در بابل بدنیا آمد ----خواننده سنتی و فولکورو پاپ ایرانی
«زن حنجره طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر»
غروب ۱۱ شهریور ۱۳۸۳ در تهران درگذشت و جنازهاش پس از چهار روز در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
تنها چند روزنامه خبر مرگ او را در چند خط نوشتند.
عصمت دوران کودکی را بدون آن که به مدرسه برود و سواد بیاموزد، در بابل ماند.
هنگامی که دوازده ساله شد، پدرش درگذشت. مادرش که در کنار عصمت دارای شش دختر و سه پسر دیگر بود
عصمت در ۱۷ سالگی به پنجم دبستان رسید.
در آن زمان دانشآموزان پنجم و ششم
دبستان هفتهای یک ساعت آموزش موسیقی میدیدند و به آنها سرودهای میهنی
آموزش داده میشد.
روزی در همین کلاسهای موسیقی، عصمت به همراه دیگر
همشاگردیهایش در حال خواندن سرود بود که آموزگار موسیقی، آقای
«ظهیرالدینی» که ویولنست هم بود، وی را صدا زد.
آموزگار از قشنگی و رسایی صدای عصمت تمجید کرد و
گفت که یک نت بالاتر از همهٔ دخترها میخواند.
سپس ظهیرالدینی از دلکش
پرسید که آیا دوست دارد در رادیو بخواند. در آن زمان رادیو در ایران به
تازگی بنیانگذاری شده بود و دلکش هم نمیدانست که رادیو چیست.
روحالله خالقی برای آغاز حرفهٔ عصمت، نام هنری «دلکش» را برگزید.دلکش گوشه ای از دستگاه ماهور است در سن بیست سالگی به رادیو راه پیدا کرد
صدای دلکش افزون بر حجم بالا، قدرت و گستردگی فراوانی داشت و آوای او به اصطلاح اساتید آواز، «صدای سینهای»بود
دلکش در روزهای پایانی زندگانی خود از این که شماری از خوانندگان تصنیفهای وی را به غلط و بد اجرا میکنند و به بازار میفرستادند به شدت دلگیر بود و باور داشت که قدیمیها هنوز این تصنیفها را با صدای دلکش به یاد دارند و غلط خواندن آنها، موجب پایین آمدن ارزش و احترام کار این خوانندهها میشود