جلال ال احمد
متولد ----11 آذر 1302
نام پدر -----سید احمد طالقانی
نام همسر -----سیمین دانشور
نام پسر عمو----- آیت الله اطالقانی
فرزند -------نداشت
درگذشت ---- 18 شهریور 1348 در شهر ری
آرامگاه ------ شهر ری مسجد فیروز آبادی
مکتب -----رئالیسم
همسر ------سیمین دانشور
/////////
در 11 آذر 1302 در خانواده ای مذهبی در محله ی سید نصرالدین شهر تهران به دنیا آمد .
وی پسر عموی آیت الله القانی بود .
اصالتا اهل شهرستان طالقان و روستای یاورازان بود .
دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت .
دبستان را که خواند پدرش دیگر اجازه ی درس خواندن به او نداد اما او زیر بار حرف پدر نرفت .
دارلفنون کلاس های شبانه باز کرده بود و او پنهان از پدر اسم نوشت .
روزها کار و شبها درس میخواند .
با در امد یک سال کار مرتب الباقی دبیرستان را تمام کرد .
و موفق به گرفتن دیپلم شد .
در سالهای آخر دبیرستان به حزب توده پیوست .
پس از پایان تحصیلات پدرش به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آن جا به تحصیل در علوم دینی بپردازد .
البته خود او هم به قصد تحصیل به این سفر رفت اما در نجف ماندگار شد .
این سفر چند ماه بیشتر دوام نگرفت و جلال به ایران برگشت .
پس از بازگشت از سفر آثار شک و تردید و بی اعتقلادی به مذهب در او مشاهده شد که بازتابهای منفی خانواده را به دنبال داشت .
1323 به حزب توده پیوست .
و عملا از تفکرات مذهبی دست شست .
در این حزب سلسله مراحل ترقی راپیش گرفت .
در سال 1325 مامور راه اندازی ماهنامه مردم زیر نظر احسان طبری شد .
در سال 1326 به رهبری خلیل ملکی و ده تن دیگر از حزب توده جدا شد .
آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد میکردند و نمی توانستند بپذیرند که یک حزب ایرانی آلت دست کشور بیگانه باشد .
1322 وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشته ی زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل گشت .
تحصیل را تا دکترای ادبیات فارسی پیش برد .
اما اواخر تحصیل از ادامه آن منصرف شد .
او تاثیر به سزائی بر جریان روشنفکری دوران خو د گذاشت .
به جز نوشتن به مترجمی پژوهش های مردم شناسی ---سفر نامه ها نیز پرداخت
پیوسته در کار ترجمه از دوستانی چون علی اضغر خیره زاده ---پرویز داریوش که مسلط به فرانسه بودند کمک میگرفت
.
مهم ترین ویژگیش نثر او بود .....
نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر که نمونه های خوب آن در سفر نامه های او مثل
----خسی در میقات و یا داستان زندگی نامه سنگی بر گوری میتوان دید .
در سال 1326 همزمان با کناره گیری از حزب توده دومین کتابش را به نام از رنجی که میبریم به چاپ رساند .
این کتاب بیانگر شکستش از مبارزاتش بود .
پدرش با ازدواجش با سیمین بسیار مخالف بود و در شب عروسی به قم رفت و تا چندین سال پا به خانه اش نگذاشت
با قضیه ی ملی شدن نفت دوباره به سیاست روی آورد .
در 9 اسفند 1331 به دفاع از مصدق سخنرانی کرد .
اشرار قصد جانشش را کردند و او زخمی شد
پس از کودتای 28 مرداد که ضربه ی سنگینی بر پیکر آزادی خواهان و مبارزین با استبداد بود آل احمد دچار افسردگی شد .
سرگذشت کندوها را ان موقع به چاپ رساند
مدتها سکوت کرد و سعی در از نو شناختن خود کرد .
1342 به مکه رفت .
پیش از این سفر در ملاقاتی که با سید روح الله خمینی داشت با وی آشنا شد .
کتاب غرب زدگی مورد توجه او قرار گرفته بود .
در سن چهل و پنج سالگی در اسالم گیلان در گذشت
پس از مرگ نابهنگامش پیکر وی به سرعت تشیع و به خاک سپرده شد .
که باعث ایجاد باوری در باره ی سر به نیست شدن او توسط ساواک شد
همسر وی سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کرد ه است
ولی شمس آل احمد قویا معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کرده است
سیمین همسرش علت مرگ را افراط در اثر مصرف مشروبات الکلی قزونیکا ذکر کرد و علت پزشگی مرگ را هم آمپولی در اثر افراط در مصرف مشروبات الکلی
و سیگار اشنو نقل میکند و شایعات مربوط به دست داشتن ساواک در مرگ جلال را صریحا رد کرد .
وصیت کرده بود
جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند .
چون وصیتش برابر شرع نبود پیکر او در مسجد فیروز آبادی جنب بیمارستان فیروز ابادسی شهر ری به امانت گذاشته شد
تا بعدها ارامگاه در شان او ایجاد شود و این کار هیچ گاه صورت نگرفت