http://www.citytomb.com/-up/wiki/Sinouhe/34d5676d4673a99fceae1ab1d3222d14.jpg

اولین کسی بود که بعد از پدرش مغز فرعون را عمل کرد


نام من سینوهه است و من این کتاب را برای مح خدایان و فراعنه نمی‌نویسم، می‌نویسم که خود را راضی کنم و تصور نمایم که یگانه نویسنده باشم که بدون هیچ منظور مادی و معنوی کتاب می‌نویسم. مردی که من او را پدر می‌نامم در شهر طبس طبیب فقرا بود و زنی که من او را مادر می‌نامم زوجه او این زن و مرد تا زمان سالخوردگی فرزند نداشتند و لذا مرا به فرزندی خود پذیرفتند. مادرم من را سینوهه می‌خواند زیرا این زن، قصه را دوست می‌داشت و نام مرا در یکی از قصه‌ها شنیده بود. خانه ما در یک محل فقیر نشین کنار رود نیل بود من روزها زیر درخت مزبور دراز می‌کشیدم و در کوچه با تمساح چوبی که بازیچه‌ام بود بازی می‌کردم.

متوجه بودم که پدرم به بیماران سه جواب می‌دهد، به بعضی از آنها می‌گوید که بیماری شما معالجه می‌شود، به بعضی می‌گویئ درمان بیماری شما محتاج کمی زمان است و به بعضی دیگر هم یک قطعه پاپیروس می‌دهد و می‌گوید این را به بیت‌الحیات ببرید تا در آنجا شما را معالجه کنند.

پدرم نمیتوانست مرا به مدرسه معبد ببرد زیرا هزینه باسواد شدن در آنجا خیلی گران بود، آموزگار من یک کاهن از درجه پنجم حساب می‌شد....

تمام مدارس عالیه در آن دوران در دست کاهنین بود و آنها نسبت به انتخاب افرادی که باید درس بخوانند بسیار دقت می‌کردند.

من در هنگام تحصیل در دارالحیات فهمیدم که معنای این جمله که (اطباء دسته جمعی بیماران خود را دفن می‌کنند) چیست؟

سینوهه طبیب دربار مصر بود و اولین کسی بود که بعد از پدرش عمل مغز انجام داد

سینوهه عاشق زنی فاحشه می شود و تمام دارایی اش را این زن با ترفند می گیرد . او تمام وسایل جراحی سینوهه را می گیرد و

حتی آرامگاه خانوادگیش را که پدر و مادرش خریده بودند را به باد می دهد .

پدر و مادرش وقتی می فهمند که سینوهه چه کار کرده خودشان را می کشند و طی نامه ای می نویسند که سینوهه را حلال کرده اند

سینوهه پدر و مادرش را مومیایی کرده و به خاک می سپارد .و در قبال دفن پدر و مادرش آنجا کار میکند تا بتواند بدهی خود را بدهد .

البته بعدها دوباره ثروتمند می شود  و آن زن در حالی که بیماری خوره گرفته بود پیش سینوهه می رود و سینوهه به او کمک میکند و مجانی او را تا اندازهای که بیماریش پیشرفته تر نشود  مدارا می کند .