خطبه های امام حسین در عصر تاسوعا و شب عاشورا
خطبه های امام حسین در عصر تاسوعا
((اِنِّى رَاءَیْتُ رَسُولَاللّه صلّى اللّه علیه و آله فِى الْمَنامِ فَقالَ لِى :
اِنَّکَ صائِرٌ اِلَیْنا عَنْ قَریبٍ ... اِرْکَبْ بِنَفْسِى اَنْتَ یا اَخِى حَتّى تَلْقاهُمْ
فَتَقُولَ لَهُمْ ما لَکُمْ وَما بَدَاءَ لَکُمْ وَتَسْاءَلُهُمْ عَمَّا جاءَ بِهِمْ...
اِرْجِعْ اِلَیْهِمْ فَاِنْ اسْتَطَعْتَ اَنْ تُؤَخِّرَهُمْ اِلى غُدْوَةٍ
وَتَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ نُصَلِّى لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَنَدْعُوهُ
وَنَسْتَغْفِرَهُ فَهُو یَعلَمُ اَنِّى اُحِبُّ الصَّلوةَ
وَتِلاوَةَ کِتابِهِ وَکَثْرَةَ الدُّعاءِ وَاْلا سْتِغْفارِ))
بنا
به نقل طبرى
عصر پنجشنبه نهم محرم عمرسعد فرمان حمله داد و لشکر به حرکت درآمد امام علیه السلام در آن ساعت در بیرون خیمه به شمشیرش تکیه نموده خواب خفیفى بر چشمانش مستولى شد.
و چون زینب کبرى علیهاالسلام سروصداى لشکر عمرسعد را شنید و جنب و جوش آنها را دید به نزد امام آمد و عرضه داشت : برادر! اینک دشمن به خیمه ها نزدیک شده است .
امام علیه السلام
سربرداشت
و اوّل این جمله را گفت :((اِنِّى رَاءیْتُ رَسُولَاللّه ...؛)) اینک جدم رسول خدا را در خواب دیدم که به من فرمود: فرزندم به زودى به نزد ما خواهى آمد)).
سپس برادرش ابوالفضل علیه السلام را خطاب کرد و چنین گفت : جانم به قربانت ! سوار شو و با اینها ملاقات کن و انگیزه و هدف آنان را بپرس .
طبق فرمان امام علیه السلام
حضرت ابوالفضل با بیست تن که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نیز در میان آنان دیده مى شد به سوى دشمن حرکت نموده و در مقابل آنان قرار گرفت و انگیزه حرکتشان را سؤ ال نمود.
لشکریان
عمرسعد در جواب او گفتند:
اینک از سوى امیر (ابن زیاد) حکم تازه اى رسیده
است که باید شما بیعت کنید و الا همین الا ن وارد جنگ خواهیم گردید.
حضرت ابوالفضل به سوى امام برگشت و پیشنهاد آنان را به عرض آن حضرت رسانید.
امام در پاسخ وى چنین فرمود:
((به سوى آنان بازگرد و اگر توانستى همین امشب را
مهلت بگیر و جنگ را به فردا موکول بکن تا ما امشب را به نماز و استغفار و
مناجات با پروردگارمان بپردازیم ؛
زیرا خدا مى داند که من به نماز و قرائت
قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شدید دارم )).
ابوالفضل علیه
السلام برگشت و تقاضاى مهلت یکشبه نمود.
عمرسعد چون در قبول این پیشنهاد مردد بود موضوع را با فرماندهان لشکر مطرح و نظر آنان را جویا گردید.
یکى
از فرماندهان به نام ((عمروبن حجاج )) گفت :
سبحان اللّه ! اگر اینها از
ترک و دیلم بودند و چنین مهلتى را از تو درخواست مى کردند بایستى به آنان
جواب مثبت مى دادى
((در صورتى که اینها فرزندان پیامبر هستند)).
((قیس
بن اشعث )) یکى دیگر از فرماندهان گفت :
به عقیده من هم باید به این
درخواست حسین جواب مثبت داد؛
زیرا این درخواست وى نه براى عقب نشینى آنها از جبهه و نه براى تجدید نظر است بلکه به خدا سوگند ! فردا اینها پیش از تو به جنگ شروع خواهند نمود.
عمرسعد گفت : اگر چنین است پس چرا شب را به آنان مهلت بدهیم ؟
به
هرحال ، پس از گفتگوى زیاد پاسخ عمرسعد به حضرت ابوالفضل علیه السلام این
بود:
ما امشب را به شما مهلت مى دهیم اگر تسلیم شدید و به فرمان امیر گردن نهادید به نزد او مى بریم و اگر امتناع کردید ما هم شما را به حال خود باقى نخواهیم گذاشت و جنگ است که سرنوشت شما را تعیین خواهد نمود.
و بدینگونه با درخواست امام علیه السلام موافقت گردید و شب عاشورا به وى مهلت داده شد.
اهمیت نماز
از
این درخواست امام علیه السلام مى توان به اهمیت نماز و دعا و نیایش و
تلاوت قرآن پى برد که آن حضرت تا آنجا به این مسائل علاقه دارد که از دشمن
ناجوانمردش درخواست مهلت مى کند تا یک شب دیگر از عمر خویش را با این اعمال
بگذراند و چرا چنین نباشد که حسین علیه السلام براى ترویج و زنده ساختن
نماز و قرآن و شعارهاى الهى بدینجا آمده است و مناجات و نیایش با پروردگار
بهترین و لذت بخشترین دقایق زندگى اوست و باید هر ملتى که براى خدا قیام مى
کند، همین اعمال را شعار و ملاک عمل خویش قرار بدهد.
و از اینجاست که در زیارتنامه امام آمده است :
((وَاَشْهدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیْتَ الزَّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاَطعْتَاللّه وَرَسُولَهُ حَتّى اءَتاکَ الْیَقِینُ))
//////
خطبه های امام حسین در شب عاشورا
در شب
عاشورا در میان خیمه هاى حسین بن على علیهما السلام جنب و جوش عجیب و نشاط
فوق العاده اى به چشم مى خورد:
یکى سلاح خود را براى جنگ اصلاح و آماده مى
نمود،
دیگرى مشغول عبادت و مناجات با پروردگار و آن دیگرى مشغول خواندن
قرآن ((لَهُمْ دَوِىُّ کَدَوِىِّ النَّحْلِ بین قائمٍ وَقاعدٍ وَراکِعٍ
وَساجِدٍ))
از ضحاک بن عبداللّه مشرقى نقل شده که :
در آن شب در هر چند لحظه
گروهى سوارکار از لشکریان عمرسعد به عنوان ماءموریت و نظارت به پشت خیمه
هاى حسین بن على علیهما السلام مى آمدند و به وضع این خیمه نشینان سر مى
کشیدند،
یکى از آنان صداى امام علیه السلام را که این آیه شریفه را مى
خواند،
شناخت :((وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ ...؛)) آنانکه کفر ورزیدند گمان
نبرند
مهلتى که به آنان مى دهیم
به نفع آنهاست بلکه به آنان مهلت مى دهیم
تا بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذابى است ذلتبار، خداوند مؤ منان
را با این وضعى که هستند واگذار نخواهد نمود تا بد را از نیک و ناپاک را از
پاک جدا سازد)).
آن مرد با شنیدن این آیه گفت :
به خدا سوگند! این افراد نیک ، ما هستیم که خدا ما را از شما جدا کرده است !!
((بریر))
هم جلو آمد و به او پاسخ داد که :
اى مرد فاسق ! خدا تو را در صف ناپاکان
قرار داده است ،
به سوى ما برگرد و از این گناه بزرگ خود توبه بکن ؛ زیرا به خدا سوگند که ماییم افراد پاک .
آن مرد از روى استهزا گفت :(
(وَاَنَا
عَلى ذلِکَ مِنَ الشّاهِدِینَ؛)) من نیز به این شهادت مى دهم )).
آنگاه به
سوى اردوگاه لشکر ابن سعد برگشت
صحنه آزمایش
امام علیه
السلام با انتخاب این آیه شریفه از مجموع آیات قرآن مجید در شب عاشورا و در
آن شرایط خاص ، خواسته است وضع هر دو گروه را که در مقابل هم قرار گرفته
بودند،
بیان کند که آیه اول فلسفه برترى ظاهرى گروه ظالم و جنایتکار را
روشن مى کند و نباید این تفوق و برترى ظاهرى موجب ناراحتى و انکسار مؤ منان
گردد بلکه این پیروزى موقتى است و مهلتى است از سوى خداوند تا گروه
جنایتکار هرچه بیشتر در منجلاب فساد و گناه قرار گرفته و یکسره در آن غرق
شوند و اگر مناقشه در تعبیر نباشد باید بگوییم :
این فرصتى است تاکتیکى .
و
هر گروه و حکومت و هر شخصى با داشتن روش ظالمانه مشمول چنین فرصت موقت و
تاکتیکى باشد باید خود را آماده روزى کند که عذاب خدا به سخت ترین وجهى او
را فرا خواهد گرفت .
و اما آیه دوم
در مورد گروه مؤ منان است که اگر
روزى به بلا و مصیبت گرفتار مى شوند و به ظاهر با هزیمت و شکست مواجه مى
گردند،
باز هم به علت امتحان و آزمایش است تا پاکان از ناپاکان و نیکان از بدان متمایز گردند.
و این موضوع به صحنه عاشورا و بیابان کربلا که با تمام حیثیاتش یکى از بزرگترین صحنه هاى امتحان و آزمایش نیز بود، اختصاص ندارد بلکه همه تاریخ و همه این جهان با عظمت ، صحنه آزمایشى است براى همه افراد بشر که :(
(کُلُّ یَوْم عاشُورا وَکُلُّ اَرْض کرْبلا))