خسرو اول یا انوشیروان دادگر
فرزند قباد یکم بود که از سال ۵۳۱ تا ۵۷۹ میلادی ساسانیان را رهبری کرد.
در مورد اینکه مادر انوشیروان که بوده روایات مختلفی وجود دارد.نا بر گفته پروکوپیوس تاریخنگار رومی،
دختر ایران اسپهبد بویه، بودهاست.
به گفته کریستنسن مادر خسرو دختر دهقانی از دودمانهای قدیم بود،
که قباد در ایام فرار به عقد خود درآورد،که همین گفته را طبری نیز گفته است و البته این داستان توسط فردوسی نیز در شاهنامه نقل شدهاست.
صورت پهلوی واژهٔ انوشیروان انوشگروان است که از دو جزء انوشگ و روان تشکیل شدهاست.
انوشگ (در فارسی کنونی انوشه) به معنی بیمرگ، باقی یا خوش و خرم∗ است.
معنی جزء دوم هم که مشخص است.
پس انوشهروان را میتوان تحتاللفظی روان بیمرگ یا روان خوش و خرم ترجمه کرد.
چون قباد دوم پسران دیگری نیز داشت که به تخت سلطنت نزدیک تر از انوشیروان بودند
در اواخر عمر به یاد آورد که امپراطور روم آرکادیوس پسرش تئودوسیوس که کودک بود و در گهواره بود و برای ولیعهدی انتخاب کرده بود وچون هنوز کودک بود او را به یزدگرد اول سپرد تا از او پشتیبانی کند تا بزرگ شود
قباد هم به این فکر افتاد که انوشیروان را به امپراطور روم بسپاردو امپراطوری روم حامی او باشد اما پادشاه روم از جهت سیاست این خواسته را نپذیرفت.
سرانجام قباد در سال ۵۳۱ میلادی درگذشت
و بر سر سلطنت بین فرزندان قباد,انوشیروان و کیوس و جام منازعه در گرفت که
بیاری مهبود از خانوادهٔ بزرگ سورن، به پادشاهی رسید.
از جهتی که انوشیروان سخت مخالف آیین مزدک بود به طو کامل مزدکیان را سرکوب کرد
زیرا مذهب مزدک به حدی در ممالک ایران سرایت کرده بود که :
در ارمنستان هم که مسیحی بودند به دو فرقه مزدکی و غیر مزدکی تقسیم شده بودند.
همچنین انوشیروان قضاتی به ممالک ایران فرستاد تا به عرایض مردم رسیدگی کنند و از تعدیات مامورین دولتی جلوگیری کند.
انوشیروان برای سرعت بخشیدن به اجرای امور و جلوگیری از نفوذ نفوذکنندگان ایران را به چهار قسمت تقسیم کرد.
همچنین تمرکز قدرت نظامی در دست یک فرمانده، ممکن بود به کسب نیروی عظیم و طمع در تاج و تخت و وارد آوردن فشار بر شاهنشاه منجر گردد.
انوشیروان برای هر یک از چهار قسمت فرماندهانی با اختیارات زیاد معین کرد.
او لشکر چریکی را به لشکری دائمی تبدیل کرد و حقوقی برای سپاهیان و صاحب منصبان معلوم ساخت.
انوشیروان همچنین به شخصه بر امور قضایی رسیدگی میکرد و احکامی که میداد به سرعت در تمام مملکت های ایران اجرا میشد.
این پادشاه با کثرت مشاغل و توجه به مسائل و امور زیاد از فرا گرفتن علم و دانش غفلت نمی ورزید.
او حکمت ارسطو و افلاطون را در یک ترجمه فارسی که به امر او صورت گرفته بود خواند
در جندی شاپوردانشگاهی تأسیس کرد که در آنجا علم طب به طور خاص تدریس میشد.ا
و به صنعت و زراعت توجه ویژه ایی داشت و به زارعین زمین و حیوانات اهلی داد.
راههای برای تجارت ساخت و مسافران خارجی را با مهربانی پذیرفت.
چون این کارهای انوشیروان آرامش و رفاه مردم ایران را تامین کرد او را انوشه روان خواندند.آ
نچه از وقایع بر میاید،
این است که انوشیروان نسبت بمذهب مسیحی، نظر سیاسی داشته،
یعنی اساساً بر ضد این مذهب نبوده، ولیکن چون عیسویها را آلت دست رومیها میدانسته، نسبت به آنها ظنین و مراقب بودهاست.
وقتی که انوشیروان بر تخت نشست
اوضاع به گونه ایی بود که نمی توانست با رومیان بجنگد
زیرا شرایط داخل کشور آشفته بود.