1396 را با تمامی غمهایی که بر سر ملتم ایران آمد را بلخره پشت سر گذاشتیم .
سالی که پر از غصه و غم و عزا برای هموطنان عزیزم بود .
سالی پر از استرس پر از حادثه حادثه های بسیار بد سالی پر از اشگ و آه
سالی پر از غم و غصه و اندوه وسالی پر از تاسف وسالی که امیدها را به یاس و نا امیدی تبدیل کرده بود گذشت که امیدوارم دیگر تکرار نشود .
بهار آمد بهار با تمامی غصه هایی که داشتیم از راه رسید و درختان پر از شکوفه که نوید امید را در دلمان زنده کرد .
شکوفه ی سفید درختان چنان به وجد آورد تک تک ما را که یادمان رفت چه بر سر مان آمده بود برای چند لحظه عالمم همچون بهار دگر گون شد .
لحظه ها میگذشت و کم کم به تحویل سال نو نزدیک میشدیم . پای سفره ی هفت سین نشسته بودم و منتظر تحویل سال جدید
در دلم غوغائی بود . امسال با تمامی سالها تحویل سال نو فرق داشت نمیدانم چرا ؟ اما فرق داشت .
تیک تیک ساعت درونم را منغلب کرده بود .تیک تیک تیک ساعت و یا مقلب و القلوب .....
همه در خلصه بودند و دستها به طرق آسمان دراز و مشغول دعا ........اشگ از چشمانمان سرازیر شده بود . اشگ اشگ اشگ
اشگ شادی بود ؟ اشگ گذشتن سال پر از حادثه بود که میگذشت ؟ اشگ نبودن عزیزانمان بود ؟ اشگ چی بود خدا ؟ نمیدانم
سال تحویل شد و آغاز سال 1397
همه بلند شدند و صورت همدیگر را بوسیدند و سال نو را به هم تبریک گفتند .
عزیزانی که از دست داده بودیم عکسشان کنار سفره ی هفت سین بود . آنها هم شاد بودند و لبخند به لب داشتند .آری لبخند ...
به یک باره به مادرم گفتم مادر مادر بابا هم خندید به خدا راست میگویم بابا هم شاده
مادر در آغوشم کشید و گفت :
آری پدر هم پای سفره است . پس همگی باید یادمان باشد که عزیزانی که از دست دادیم همیشه و همه جا با ما هستند
پس بخندید و شاد باشید تا آنها هم از ما راضی باشند . تا شقایق هست زندگی باید کرد ....
عزیزانم سال نو و آمدن بهار سر سبز و پر از امید و شادی را به تک تک شما عزیزان تبریک میگویم وامیدوارم هر کجا هستید سالی پر از شادی وامید داشته باشید بدانید که تغدیر این بوده ...
سال نو مبارک عزیزانم