لیلی و مجنون
لیلی ومجنون نام یکی از منظومه های نظا می گنجوی شاعر بزرگ ایران است .
منظومه لیلی و مجنون مشهورترین داستان عشقی کلاسیک ادبیات اسلامی و تنظیم نظامی گنجهای است. نظامی در تصنیف این منظومه به منابع عربی نیز توجه داشته و تا جایی که ممکن بوده به ریشه عربی آن وفاداری داشتهاست.روایت اولیه عربی لیلی و مجنون بسیار ساده بودهاست.لیلی و مجنون که اهل یک قبیله عرب بودهاند در کودکی دام خود را در بیابان میچراندهاند و در آنجا عاشق و بیقرار هم میشوند. در روایتی دیگر مجنون لیلی را در بزرگسالی و در مجلسی زنانه میبیند و به او دل میبندد.بنمایههای عربی اولیه داستان شاید به پیش از اسلامو یا حتی به تمدن بابل برسد.ظامی به کمک نبوغ ذاتی خود یک داستان عشقی ساده را بصورت منظومهای بدیع و عرفانی درآورد که امروزه جزئی از ادبیات جهان را تشکیل میدهد. هیلال، ادیب عربزبان مصری در این ارتباط گفتهاست:«تبدیل یک افسانه محلی به یک اثر بزرگ و گرانبهای هنری تنها از عهده کسی مانند نظامی ساخته بود»
خلاصه داستان
لیلی و مجنون، دختر و پسری نابالغ در مکتبخانه به یکدیگر دل میبندند. خواستگاری خانواده پسر به نتیجه نمیرسد. و حتی به جنگ قبیلهای میانجامد. جنگی که مجنون در آن طرف دشمن (طایفه عروس) را میگیرد. لیلی را به مرد مالداری به شوهر میدهند. ولی بیماری لیلی باعث ناکامی شوهر میشود و لیلی دوشیزه میماند. شوهر از شدت ناراحتی لیلی دق میکند و میمیرد. لیلی به ذکر حق میپردازد و دلش به نور الهی و فره ایزدی روشن میشود و به مقام والای معنوی میرسد. سرانجام در آخرین دیدار بر سر گور لیلی، او از مجنون دستگیری کرده و آن نور ایزدی در دل مجنون جای میگیرد.
نظامی سرودن این منظومه را تنها در کمتر از چهار ماه به پایان برد. در حالی که نظامی سالها برای سرودن منظومههای قبلی مانند خسرو و شیرین و مخزن الاسرار، وقت صرف کرده بود. خود وی گفتهاست که اگر گرفتاریهای دیگر نمیداشت، لیلی و مجنون را در چهارده روز به اتمام میرسانید.
لیلی و مجنون در سال ۵۸۴ سروده شده و در سال ۵۸۸ مورد تجدیدنظر نظامی قرار گرفتهاست.این اثر سومین منظومه نظامی است و هشت سال پس از خسرو و شیرین سروده شدهاست.
خود نظامی داستان زاده خود را جدید میداند و میگوید:«شاه اخستان از من خواستهاست چند بیتی بکر چون لیلی بکر بر سخن نشانم. یعنی سخنی بگویم که از اندیشه هیچ کس دیگری نگذشته و قلم هیچ کس دیگری بر روی کاغذ ننوشتهاست»
بدین دلفریبی سخنهای بکر | به سختی توان زادن از راه فکر | |
سخن گفتن بکر، جان سفتن است | نه هر کس سزای سخن گفتن است |
با اینحال، بیمیلی شاعر در آغاز کار و شتابزدگی او در اتمام آن در جای جای اثر به چشم میخورد.در معامله بازاری گونه صحنه خواستگاری پدر مجنون از لیلی چشمه قریحه نظامی چندان زاینده نبوده و با آنکه میتوانسته از زنندگی این صحنه بکاهد، ولی بی هیچ پیرایهای معامله خواستکاری را به سرعت با پاسخ منفی پدر لیلی و با این بیت تمام کردهاست.
دانی که عرب چه عیبجویند؟ | این کار کنم مرا چه گویند؟ |
.............................................................
مجنون ز شکایت زمانه
بیتی دو سه گفت عاشقانه
کای فارغ از آه دردناکم
بر باد فریب داده خاکم
صد زخم زبان شنیدم از تو
یک مرهم دل ندیدم از تو
دلداری بی دلی نمودن
وانگه به خلاف قول بودن
قولی که در او وفا نه بینم
از چون تو کسی روانه بینم
گر لیلی را به من رسانی
ورنه نه منو نه زندگانی