مهوش، خواننده‌ی کوچه و بازار | Tavaana Reports

مهوش از زبان شهناز تهرانی :


معصومه عزیزی بروجردی معروف به مهوش 

متولد سال 1229 در بروجرد 

خواننده ی کوچه بازاری یا لاله زاری بود 

در آغاز در محفل ومجالس خصوصی و عروسیها برنامه داشت .

ولی بعدا در کاباره ها خواند .

اودر کودکی پدرش را از دست داد و همراه با مادرش از بروجرد به تهران آمدند .

در خانه ای در تهران اجاره کردند دو زن دیگر هم بود که در کافه آواز میخواندند وچون معصومه ی هشت ساله خوب میرقصید او را همراه خود به کافه ی تهران نو در لاله زار نو بردند . 

پس از اجرای مهوش صاحب کافه از مادرش خواست که او را هر شب به اون جا بفرستد و این شروع کار مهوش بود . 

بسیاری از ترانه های مهوش تا مدتها بر سر زبان مردم بود و هنوز نیز گاه انها را میشنویم . 

از جمله ترانه هایش 

این دست کجه -مادر شوهر دشمنته -غلطه آی غلطه غلط غلوطه غلطه 

او هنوز پانزده سالش نشده بود که ازدواج میکند با شخصی به نام شکوری که ستوان یکم بود .ازدواجشان پس از دو ماه به ظلاق کشید .

و حاصل این ازدواج دختری به نام اشرف که هنگام مرگ مهوش دوازده ساله بود . 

بعد با شخصی به نام بهرام حسن زاده آشنا شد که با آن کلاس موسیقی و آواز داشت که عاقبت بع ازدواج انجامید . 

گر چه سالها بعد از هم جدا شدند وثمره ی آن پسری به نام خسرو بود . 

بیشتر طرفدارانش جاهلها بودند و دعواها میشد سر مهوش 

رقابت بین جاهلها باعث جنگ و دعوا بود .

از جمله بزرگترین دعواها در کافه جمشید میان گروهی به نام هفت کچلان با دیگر اوباش بر سر مهوش اتفاق افتاد .

آن شب مهوش کلاه از سر یکی از برادران هفت کچل جلو صحنه ی میز گرفته بود برداشت . این شوخیه با مزه ای بود ولی میتوانست به قیمت جان مهوش تمام بشود و مهوش بدون حمایتهای دیگری که در پشت میز های دیگر پخش شده بودند نمیتوانست چنین جراتی داشته باشه یکی از برادران هفت کچلان روی سن رفت تا مهوش را بغل کنه  که دعوا و کتک کاری شروع شد .نه کسی رابه کلانتری بردند ونه پاسبانی جسارتدخالت داشت . تا این که بلخره همه با هم مهوش و شوهرش حسن زاده را به باغی در کرج بردند تابرای همشان خصوصی بخونه و برقصه 

جدایی مهوش و حسن زاده از همان شب شروع شد . 

مهوش در چند فیلم سینمایی بازی کرد .در تمام فیلمها کارگردانان حتما صحنه ای از رقص و آواز مهوش میگذاشتند که فیلمشان خوب فروش کنه 

اولین اجرایش در رادیو با ترانه ی وا ویلا اولین موفقیت حرفه ای او بود که در همان اجرا اسم هنری مهوش را انتخاب کرد . 

بمب شور و حال ایران و مرلی مونرو ایران القاب او بود . 



Image result for عکس خواننده مهوش


مادر شهناز تهران با مهوش بسیار صمیمی بود .

مهوش از جمله کسانی بود که وقتی برنامه اجرا میکرد و لباس  غدا -عروسک - کفش -حلب روغن -برنج و ....هفته ای یک بار میبرد حلبی آباد و تقسیم میکرد . 

شهناز تهرانی قرار بود نقش مهوش را در فیلمی بازی کند.

او در مورد نقش مهوش بسیار تحقیق کرد تا بتواند اون نقش را به خوبی ارایه دهد . 

اومیگفت هر جا راجب مهوش میپر سیدم یک صدا میگفتند سالاری بود که رفت . 

مهوش یک شب وقتی برنامه اش تمام شده بود و از کاباره برمیگردند سوار بر ماشین خود در چهار راه باستان  خانه های قدیمی و خیابانهای باصفایی داشت تصادف میکند چراغ قرمز را رد میکنند .

راننده میمیرد که حسن زاده بود و شوهر خانم مهوش بود .چهار نفر میمیرند در این حادثه متاسفانه مهوش از دنیا میرود .

شهر تهران به هم میخوره Image result for عکس خواننده مهوش

روز تشیع جنازه بانو مهوش دست میره و خیلیها اون زیر زخمی میشوند و خیلیها کشته میشوند .

نطم تهران به هم میریزد و عده ای مدتها عزادار بودند .

فقرا عزادارتر بودند .دیگر مادری نبود بیاید کمک بهشان بکنه 

مهوش مرده بود . 

عاشق بسیار داشت . لباس های خاص میپوشید . پائین لباسش لامپ داشت که الان مد شده 

او هرگز لوازم آرایش استفاده نکرد هرگر میکاپ نکرد طبیعی زیبا بود . 

مهوش به نام اکرم معروف بود بعضی بهش میگفتند اکرم آبگوشتی ----اکرم بابلی  هر کی یک صفتی روش گذاشته بود . شهناز تهرانی میگفت نقش مهوش برایم بسیار سنگین بود .خیلی تحقیق کردم تا بتوانم نقش مهوش را به خوبی ارائه دهم .