اگر دوست دارید بیشتر با دول پا آشنا شوید میتوانید سریال عطار نیشابوری را ببینید .
بسیار شیرین و جذاب است .
دیدن این سریال جذاب و اموزنده را میتوانید در شبکه های خانگی تماشا کنید .
ببینید عطار چه میکشد از دست دول پا و چگونه از دستش خلاص میشود .
سلیم جواهری
مردی سادهدل و پاک طینت بود. روزی در یک سفر دریایی کشتیاش در یک گرداب و بر اثر طوفان شدید غرق شد. او تخته پارهای به کف آورد و بدین وسیله خود را به جزیرهای رساند. ..
روز.های مدام در این جزیره دورافتاده تک و تنها میزیست و از برگ گیاهان و شکار حیوانات ارتزاق میکرد. روزی در حین گردش در جنگل به موجودی شبه انسان برخورد که پاهای او شل و دراز بود،
به گونهای که نمیتوانست راه برود. این موجود علیل - یعنی دوالپای - از او خواست که او را بر دوش بگیرد و تا خانهاش حمل کند..
سلیم با توجه به قلب سالم و پاک خود بر او ترحم آورد و بدون این که از طینت پلید این موجود بدنهاد آگاه باشد، او را بر پشت خود سوار کرد و به راه افتاد. .
دوال پای کمکم و به تدریج پاهای دراز و باریک خود را به دور گردن سلیم حلقه کرد و کمی فشار داد و به او اخطار کرد که اگر از دستورهای او سرپیچی کند، او را خفه میکند.
سلیم نیز وقتی خود را فریب خورده و گرفتار دید، چارهای جز پیروی نداشت.
بدین ترتیب روزها سپری شد و سلیم مجبور بود ضمن حمل پیکر سنگین دوالپای به دستور او با دوندگی در کوه و جنگل غذای او را جمعآوری و برای خوردن او آماده کند. .
سلیم گاه خیلی خسته و درمانده میشد، ولی دوال پای حتی اجازه استراحت نیز به او نمیداد..
التماسهای سلیم هم هیچ نتیجهای نمیداد. .
سلیم با خود اندیشید که ناگزیر باید عقل و خرد خود را به کار گیرد. .
روزی خوراکی از مواد بیهوشکننده تهیه کرد و به او خورانید. پس از ساعاتی اثر غذای مسموم جلوهگر شد و سلیم، دوالپای بیهوش شده را از پشت خود سرنگون کرد و به دیار عدم فرستاد و خود نجات یافت.