ماجرای رابین هود، قصه دزدان معروف جنگل شروود در نزدیکی شهر ناتینگهام است. پس از اینکه شاه ریچارد شیردل، رهسپار جنگ میشود برادرش جان تخت شاهی را غصب میکند و مالیاتهای سنگینی را برای مردم مقرر میکند. ریچارد شیردل در این فاصله به اسارت پادشاه اتریش در میآید. رابینهود که یکی از تیراندازان زبردست است از دادن مالیات سر باز میزند و به جنگل شروود پناه میبرد. او به همراه همدستانش داراییهای ثروتمندان را میدزدند و میان تهیدستان تقسیم میکنند.
پس از بازگشت ریچارد شیردل به انگلستان، وی موفق میشود قدرت را با کمک رابینهود از چنگ برادرش بهدر آورد.
//////////////////////////////
در فرهنگ عمومی، رابین هود نماد حقطلبی، ستیز با ستم و بخشش داراییهای ستمکاران به مردم نیازمند و دردمند است. تا کنون فیلمهای پویانمایی و کارتونی بسیاری از این داستان توسط ژاپنیها و یا انگلیسیها ساخته شده که در بعضی از آنها شخصیتهای داستان به صورت حیوانات طراحی شدهاند. مثلاً رابین هود به صورت یک گربه نمابش داده میشود. در بعضی نسخههای انیمیشنی هم، داستان تا حدودی تغییر داده شدهاست. بیشتر این انیمشینها برای گروه سنی کودک میباشند و فیلمهای سینمایی هم در درباره این داستان عامیانه و اساطیری ساخته شدهاست.
////////////////////
رابین هود درحدود هفتصد سال قبل ودر عهد پادشاهی ریچارد اول در انگلستان زندگی می کرد .
رابین هود در حاشیه یکی از همین جنگلها به نام جنگل شروود به دنیا آمد.او از دوران کودکی علاقه زیادی به ورزشها وبازیهای صحرایی و مردانه آن زمان داشت ودر آن بازیها ومخصوصا در تیراندازی خبره شده بود
//////////////////////////////
ا
وقوع
حادثه
ای
اورابه
راهی
کشاند
که
هرگز
فکرش
را هم
نمی
کرد
. در
آن
زمان
تمام
حیوانهای
وحشی
جنگل
به
شخص
شاه
تعلق
داشت
وشکار
آنها
جرم
محسوب
می
شد.شاه
مامورانی
درجنگل
داشت
که
به
آنها
جنگلبان
می
گفتندو
کار
آنها
دستگیری
وتنبیه
شکارچیان
بود
//////////////////////////////////.
یک روز که رابین هود از جنگل می گذشت به گروهی از جنگلبانان برخورد.یکی از مردان آن گروه که به مهارت در تیراندازی شهرت داشت نسبت به رابین هود حسادت می ورزیدوبا دیدن او شروع به متلک پرانی نموده ,با اشاره به آهویی که در دوردست ها دیده می شدخطاب به رابین هود گفت :اگر می توانی آن آهو را با تیر شکار کن
.رابین
هود
هم
که
عصبانی
شده
بود
بدون
تفکر
درباره
عواقب
این
کار
,تیری
در
کمان
گذاشت
وبسوی
آهو
پرتاب
مرد
وآهو
نقش
بر
زمین
شد
.جنگلبان
از
این
شاهکار
رابین
هود
که
طبعا
خود
قادر
به
انجام
آن
نبود
عصبانی
تر
شدوبه
رابین
هود
گفت
که
او
را به جرم
کشتن
آهوی
پادشاه
,دستگیر
واعدام
خواهد
کرد
.پس
او
به
ناچار
برگشت
وکمان
خود
را
محکم
کشید
وتیری
به
قلب
آن
مرد
حسود
انداخت.مرد
حسود
به
زمین
افتاد
ومرد.رابین
هود
هم
از
ترس
دوستان
آن
مرد
پا
به
فرار
گذاشت
.اوکه
می
دانست
در
صورت
دستگیری
توسط
ماموران
شاه
کشته
خواهد
شد,از
خانه
متواری
شده
و
از
آن
به
بعد
درجنگل
زندگی
می
کرد
.اوبرای
تهیه
غذا
به
شکار
آهو
وسایرحیوانهای
وحشی
می
پرداخت
والبته
سعی
می
کرد
در
مسیر
حرکت
جنگلبانها
ظاهر
نشود.
|
|
|
|
.
رابین هود راهزن بود اما بخاطر خوبیهایی او ، دید مردم نیز نسبت به او مثبت بود.چون از فقرا دزدی نمی کرد واغلب به آنها کمک نیز می کرد . به یارانش دستور داده بود که به زنان آسیب نرسانند و از آنها چیزی سرقت نکنند.وقتی به ضعیف ها ستمی می شد ، او حق آنها را پس می گرفت
مثلا یک روز شوالیه ای به نام سر ریچارد (از لی)با دونفر از متعاقبانش در حال گذر از جنگل بود ند که رابین جلو آنها را گرفت .او با مشاهده چهره غمگین شوالیه ؛علت را از وی جویا شد.شوالیه گفت که به علت باخت مجبور شده است زمین هایش را پیش کشیش کلیسای سنت ماری (در یورک)گرو بگذارد وچنانچه تا فردا قرض خود را نپردازد ؛تمام اموال او را مصادره خواهند کرد.اندوه شوالیه رابین را هم متاثر نموده وموافقت کرد تا پول مورد نیاز برای آزاد کردن زمین ها را به شوالیه بدهد.شوالیه با خوشحالی راهی شد واین سخاوت رابین هود ؛موجب افزایش هرچه بیشتر اعتبار او شد.