شغل خاصی نیست. بیشتر یک مقام است. در قرون پیشین کسی که این مقام را به دست می آورد یک بشکه شراب قناری جایزه می گرفت که البته این رسم دیگر منسوخ شده است. در حال حاضر از صاحب این مقام انتظار خاصی نمی رود جز این که اگر اتفاق مهمی روی دهد مثل ازدواج شاهزاده ویلیام، شعری درباره آن بسراید. قبلا رسم بود ملک الشعرا تا زمانی که در قید حیات است عنوان خود را حفظ کند، اما بعد از مرگ تد هیوز در سال ۱۹۹۹، آندره موشن برای مدت زمان محدود ۱۰ سال ملک الشعرای انگلیس شد. محصول این دوره، شعری بود به مناسبت ازدواج دوک وسکس ، بیست و یکمین سالگرد تولد شاهزاده ویلیام، شصتمین سالگرد ازدواج ملکه الیزابت و نیز برخلاف انتظار شعری برای نمایندگان اتحادیه کارگری در مجلس. جورج موشن سال پیش در جشنواره ای ادبی کار ملک الشعرا را چنین توصیف کرد: «وقتگیر و دشوار و بی قدر و قیمت.»
وقتی آندره موشن به این سمت انتخاب شد، دولت تصمیم گرفت سالانه ۵۰۰۰ پوند به او بپردازد که با در نظر گرفتن تورم، سال آخر فقط ۷۶۰ پوند به حقوق او اضافه شد. تحت تاثیر فعالیت های موثر این شاعر برای آموزش و آشنایی بیشتر دانش آموزان با شعر، وزارت آموزش و پرورش انگلیس در سال ۲۰۰۳ تصمیم گرفت ۱۵۰۰۰ پوند به او بپردازد، بنابر این کل حقوقی که به وی پرداخت می شد حدود ۲۵ هزار پوند بود.
به طور رسمی این نخست وزیر است که ملک الشعرا را تعیین می کند و با صدور اعلامیه ای از سوی ملکه، نام او را به اطلاع مردم می رساند. برای مدتی حدود ۲۰۰ سال انتخاب ملک الشعرا در عمل به عهده نخست وزیر و مشاوران او بوده است، اما این که دقیقا چه کسانی مشاوران نخست وزیر در زمینه انتخاب ملک الشعرا هستند هیچ معلوم نیست. فیلیپ کالینز، مشاور فرهنگی تونی بلر هرگز نتوانست بفهمد چه کسانی جورج موشن را به تونی بلر پیشنهاد کرده بودند و چنین نتیجه گرفت که نه تنها نحوه انتخاب ملک الشعرا مرموز است، بلکه دلیل مرموز بودن آن هم مرموز است.
جان درایدن (John Dryden) که سال ۱۶۶۸ برای حمایت و تقویت سلطنت تضعیف شده شاه استوارت به عنوان ملک الشعرا انتخاب شد. یکی از وظایف جان درایدن مدیحه سرایی در روزهای بزرگداشت سالگرد تولد شاه بود.
او نه تنها اولین ملک الشعرا بلکه تنها ملک الشعرایی بود که از سمت خود خلع و از دربار رانده شد. او به آیین کاتولیک گروید، اما با سقوط جیمز دوم و تبعید او توسط ویلیام سوم، از اعلام وفاداری به او امتناع کرد و این تمرد منجر به اخراج او از دربار شد.
عده ای آلفرد اوستین را که سال ۱۸۹۶ ملک الشعرا شد، به علت ضعف های زبانی شعرش نالایق ترین شخص برای این مقام دانسته اند. می گویند وقتی شاهزاده ولز بیمار شده بود. آلفرد اوستین در شعری برای او نوشت: «از آن سوی سیم ها، پیام برقی آمد که حال او بهتر نیست، مدام بدتر است» اما بی تردید حتی او نیز شاعر تر بود از هنری پای (Henry Pye) عضو پارلمان یورکشایر که از سمت خود در سال ۱۷۹۰ استعفا کرد تا برای خاطر حمایت از ویلیام پیت ولیعهد با عنوان نخستین ملک الشعرای حقوق بگیر به دربار بیاید. گردآورنده تاریخ ادبیات انگلیس در کمبریج در مورد او نوشته است: «نمی شود هنری پای را شاعر بدی دانست، زیرا او اصلا شاعر نبود.»
بهترین ملک الشعرا
هیچ کس نتوانست جای آلفرد لرد تنیسون را که مدت ۴۲ سال در کمال موفقیت ملک الشعرا بود، پر کند. او در زمان حکومت ملکه ویکتوریا عهده دار این مقام بود و شعر های بسیاری در مدح دوک ولینگتون سرود و نیز در ستایش شجاعت و دلاوری سربازانی که در جنگ با روسیه کشته شدند. بعد از مرگ وی در سال ۱۸۹۲ مدت ۴ سال جانشینی برای او انتخاب نشد، زیرا او را بی جانشین می دانستند.
شاعرانی داشته ایم که آثارشان پس از گذشت دهه های متمادی همچنان خوانندگان جدی و علاقه مندی داشته است، اما در زمان خودشان توسط دولت وقت مورد بی اعتنایی واقع شده اند. برعکس داشته ایم شاعرانی را که به رغم برخورداری از عنوان ملک الشعرایی، هیچ کار با ارزشی از آنها در تاریخ ادبیات نمانده است.
در انگلیس ملک الشعرا، سفیر شعر است و می تواند
انگیزه های خوبی در میان دانش آموزان و گروه های دیگر جامعه به وجود
بیاوردبسیاری از بزرگ ترین شاعران انگلیس مانند جان میلتون یا الکساندر پوپ
توسط دولت نادیده گرفته شدند، زیرا از نظر سیاسی مورد اعتماد دولت نبودند.
نیز شاعرانی بودند مانند لرد بایرون که به علت رسوایی های اخلاقی، دولت
صلاح نمی دید آنها را انتخاب کند و سبب بدنامی خود شود. تعدادی از شاعران
بزرگ هم که همه شرایط مناسب را برای انتخاب شدن به عنوان ملک الشعرا
داشتند، به جرم زن بودن کنار گذاشته می شدند. مسوولان دولتی ویکتورین ها
این مقام را به ویلیام موریس اعطا کردند که سوسیالیست بود و دولت مارگارت
تاچر نیز فیلیپ لارکین را لایق این عنوان دانست که هر دو شاعر از قبول این
عنوان سر باز زدند. زمانی که هنری پای در سال ۱۸۱۳ در گذشت، دولت می
توانست شاعران بزرگی چون ویلییام بلیک، ساموئل تایلور کالریج، ویلیام
وردزورث یا لرد بایرون را انتخاب کند، اما ترجیح داد مقام ملک الشعرایی را
به رمان نویس رمانتیکی چون سر والتر اسکات (Sir Walter Scott) اهدا کند.
وقتی او از قبول این مقام امتناع کرد، به جایش رابرت ساتی (Robert Southey)
را برگزیدند که از بسیاری از اسلافش بهتر بود، اما امروزه به کلی فراموش
شده و تنها دلیلی که نام او را در تاریخ ادبیات زنده نگه داشته، هجویه
معروف لوییس کارول (Lewis Carroll) درباره یکی از اشعار اوست. ویلیام وردز
ورث باید ۳۰ سال صبر می کرد تا با درگذشت رابرت ساتی جانشین وی شود. این
گونه بود که وردزورث در ۷۰ سالگی لقب پیرترین ملک الشعرا را از آن خود کرد.
بعد از مرگ او ملکه ویکتوریا ساموئل راسل را انتخاب کرد که مورد قبول این شاعر واقع نشد.