گالینوس و والرین کوچک فرزندان امپراتور بودند .
گالینوس و والرین کوچک فرزندان امپراتور بودند .
دو تابعیته در مباحث سیاسی بدون نگاه جناحی ......
کسی که میخواهد سیتی زن آمریکا بشود فرق نمیکند پیر و جوان
باید جدایی از مراحل قانونی و اداری وووو باید سوگندی بخورد و آن سوگند این است که :
متن سوگند نامه
بدین وسیله من سوگند یاد میکنم نسبت به هر ان چه تعلق خاطری که قبلا داشتم بگذارم کنار و قسم جدیدم این باشد که:
من ساپورت کنم و دفاع کنم از قانون اساسی و قوانین ایالات متحده ی امریکا در برابر همه ی دشمنان خارجی و داخلی
هر جا که لازم باشد قانون بگوید :
اسلحه دستم بگیرم و از این چیزی که میگویم با اسلحه و تفنگ دفاع کنم . احساس کنم قانونها و قانون اساسی امریکا در خطر است .
دفاع میکنم ازش با اسلحه
به عنوان یک غیر نظامی در نیروهای نظامی آمریکا فعالیت خواهم کرد .
من این تعهد را کاملا آزادانه دارم میسپارم . بدون هیچ مشگلی از لحاظ فکری و روان و هیچوقت هم دو درش نخواهم کرد .
خدایا کمکم کن به قسمم پایبند باشد .
===========
حالا :
بابای این آدم یکی از مدیران یا یکی از مسئولان باشه ..... بچشون باید برای آمریکا و به نفع آمریکا رو در روی ایران بایستد .
چگونه چنین چیزی ممکن است ؟؟؟!!! و چگونه اینان مدیر و مسئول هستند ؟؟؟!!!
آیا چنین چیزی ممکن است ؟ پس چرا ؟
میگویند :روزی برای سلطان محمود غزنوی کبکی آوردند که لنگ بود .
فروشنده برای فروشش زر و زیور ی زیاد در خواست میکرد .
سلطان حکمت قیمت زیاد کبک لنگ را جویا شد فروشنده گفت :
وقتی دام پهن میکنیم برای کبکها این کبک را نزدیک دام ها رها میکنیم
آواز خوش سر میدهد و کبکهای دیگر به سراغش میایند و در این موقع در دام گرفتار میشوند .
هر بارکه کبک را برای شکار ببریم حتما تعداد زیادی از کبکها را گرفتار دام میکنیم
سلطان محمود امر به خریدن کبک کرد و خواستار کبک شد .
چون قیمت را به فروشنده دادند و کبک را به سلطان
سلطان تیغی برگردن کبک لنگ زد و سرش را جدا کرد
فروشنده ناباورانه سر قطع شده و تن بی جان کبک را میدید گفت :
این کبک را چرا سر بریدی ؟
سلطان محمود گفت :
هر کس ملت و قوم خود را بفروشد باید سرش جدا شود .
سگی از کنار شیری رد میشد و چون او را خفته دید طنابی آورد و شیر را محکم به درخت بست .
شیر بیدار که شد سعی کرد طناب را باز کنه اما نتوانست .
در همان هنگام خری در حال گذر بود .شیر به خر گفت :
اگر من را از این بند رها کنی نیمی از جنگل را به تو میدهم .
خر ابتدا تردید کرد بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد .
شیر چون رهاشد .خود را از خاک و غبار تکاند و به خر گفت :
من به تو نیمی از جنگل را نمیدهم .
خر با تعجب گفت :
ولی تو قول دادی -----
شیر گفت :
من به تو تمام جنگل را میدهم زیرا :
در جنگلی که شیران را سگان به بند کشند و خران برهانند دیگر ارزش زندگی کردن ندارد
گلریز ":
گلریز قهرمان: وکیل و حقوقدان 36 ساله ایرانی نماینده ی مجلس نیوزیلند شد .
او متولد مشهد است از 9 سالگی به این کشور مهاجرت کرده و اولین پناهجوئی است که نماینده مجلس نیوزیلند میشود .